فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر کوچولوی من

اندر احوالات فروزان گلی 10

وقتی مامان هوس کنه فروزانو اینطوری ببینه!!!!!!!!!!!!!!!     فروزان از خنده ما و جای جدیدش متحیره و تکون نمیخوره!!   تلاش فروزان برای بیرون اومدن   داره موفق میشه.....              بلههههههههههههههه اومد بیرون   یادش به خیر اونقده کوچولو بودی که دوتای تو هم توی کیسه خوابت جا میشد ولی حالا با زحمت زیپ کیسه رو بستیم..... ...
29 آبان 1393

ده ماهگی فروزان چگونه گذشت؟؟

    فروزان خانمی ما این ماه دست به دیوار راه رفتنهاش بیشتر شد. میتونه وایسته ولی به شدت میترسه و تا میبینه به جایی وصل نیست خودشو میندازه تو بغلت یا میشینه. توی مسیر چهاردستو پا رفتنش هر چیزی جلو راهش باشه رو به سمتی دیگه پرتاب میکنه و راهشو باز میکنه مگر اینکه بالش یا پتویی باشه که اونوقت روش لالا میکنه. بهترین عبورش از روی بابا یا مامانه اگه سد راهش باشن .. اگه بهش بگی" فروزان لالا کرده" روی چیزی که دم دستش باشه سرشو میذاره. مثل...   فروزان وقتی خوابش میگیره گوشاشو دست میزنه. اینطوری.....   این ماه " دَدَ....دَدددددددد......نَننننن.....هومممممم.......بووووووووو&qu...
26 آبان 1393

ماه های عمرگلابتون دو رقمی شده......... 10

فروزانم، دخترم، 10 روزت که بود اینقده کوچولو بودی و ظریف که خیلیها میترسیدن بغلت کنن. اینقده کوچولو بودی و من همچین روزی یعنی ده ماهگیتو تصور هم نمیکردم. حالا بزرگ شدی و خانم.....  مهربون و دوست داشتنی.... بازیگوش و کنجکاو  و.....   این روزها با خنده هات خونه رو شادی میبخشی این روزها برای تجربه کردن دست به هر کاری میزنی این روزها شدی مونس همیشگی مامان این روزها شدی دلگرمی بابا این روزها..............   خداروشکر که هستی.. خداروشکر که نفسمون به هم بسته است.. خداروشکر که روزها و شبها کنارمی.. خداروشکر هستی.   ده روزگیت آروم تو بغلم شیر میخوردی و الان باید خونه رو پا به پات طی کنم ...
25 آبان 1393

برام بمون همیشه

دخترک من، نازکتر از برگ گلم، بدون همه زندگی مایی کوچکترین پژمردگی تو ما رو داغون میکنه بدون تو نفس کشیدن معنا نداره بدون تو شب و روزمون فرقی نداره بدون تو نه هوا میخوایم و نه قطره آبی و ذره نانی بدون تو هیچیم پس تا همیشه برای ما بمون.     دخترم دیشب میدونی چی شد. اتفاقی که شاید بارها واسه تو و ما بیفته و بارها دلمون بلرزه. یه اتفاق ظاهرا ساده ولی وقتی به اعماقش نگاه کنی وجودتو می لرزونه.   موقع شام بود و منم داشتم سفره رو میچیدم که طبق معمول همیشه شما شروع کردی به پذیرایی از خودت با نان.  یهوووووووووو دیدم یه چیزی گیر کرده تو گلوت. فکر کنم یه تیکه نان بود  آخه چیز دیگه ا...
20 آبان 1393

می ترسم.....

دغدغه امروز من فردای توست....... فرداهای توست کاش می دانستی وقتی می خندی دلم می لرزد دلم می لرزد از فکر غصه های فردایت دلم می ترسد از گامهایت نمی دانم قدمهایت تو را به کجا خواهد گشاند نمی دانم و این نمی دانم هاست که مرا می ترساند دلم را می لرزاند   قطره اشک مجالم نمی دهد و باز هم تو را می نگرم باز هم از قهقهه هایت دلم می لرزد   باز هم می ترسم   ...
16 آبان 1393

توجه!!!!!!

عکسهای فروزان که مربوط به سفر ما به دریا بود رو تازه تونستم تکمیل کنم و الان گذاشتم که جند تا پست پایین تره. امیدوارم از دیدنش لذت ببرید   ...
4 آبان 1393

مروارید کوچولوی فروزان

  چند وقته م نتظرم فروزان جونی دندون دربیاره تا اینکه امروز یعنی 4 آبان، 9 ماه و 9 روزگی فروزان جونی دیدم به اندازه سرسوزن دندونای فروزان اومده بیرون.........هورا ااااااااااااااااااااااااااااا   هورااااااااااااااااااااا   فروزان داره دندون در میاره!!!!!!                                                        اولین مرواردت مبارکت باشه عزیزم &nb...
4 آبان 1393
1